Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-01@23:55:47 GMT

لُبِّ تاريخ ايران را در اين کتاب بخوانيد

تاریخ انتشار: ۳۱ مرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۴۷۴۶۹۳

خبرگزاري آريا - تهران- ايرنا- در ميان کتاب‌هاي تاريخيِ فارسي آثاري وجود دارد که همه يا بخش زيادي از تاريخ ملّي و دينيِ ايران پيش از اسلام و ايرانِ اسلامي را در تعداد صفحه‌هايي کم و به طور اجمالي روايت کرده، که کتاب «لُبّ التواريخ» اثر يحيي بن عبداللطيف قزويني يکي از همين آثار است.

از گذشته‌هاي دور تا به امروز، اقوام و ملت‌هايي که صاحب تمدن و فرهنگ و دستاوردهاي ملّي و آييني بوده‌اند، همواره کوشيده‌اند اين فرهنگ و تمدن و سيطره ملّي و آييني را ثبت و ضبط کنند تا براي آيندگان محفوظ بماند و سندي باشد بر مجد و شُکوهِ آن قوم و ملت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


ايرانيانِ ساکنِ سرزمين همواره پهناورِ ايران نيز همچون هر ملتِ صاحب تمدني، از ديروزهاي بسيار دور تا امروزهاي نزديک بر آن بوده‌اند که فرهنگ و هنر و آيين و شکوهِ گاه آميخته با مظلوميت‌هاي سرزمينشان را جاودان و ماندگار بسازند، که جداي از روايت‌هاي دينيِ اوستا و نيز آنچه در خداي ‌نامه‌ها آمده، گاه اين فرآيندِ جاودان‌سازيِ فرهنگ و تمدن از طريق سِحرِ شعري صاحبانِ حماسه‌نامه‌ها همچون فردوسي (شاهنامه) و اسدي طوسي (گرشاسپ ‌نامه) و ايرانشاه‌ بن ابي‌الخير (بهمن ‌نامه) صورت گرفته؛ و گاه نيز به هنرِ قلم و جوهرِ امانت‌دارِ تاريخ‌نويساني چون محمد بن جرير طبري (تاريخ طبري)، ابوالفضل بيهقي (تاريخ بيهقي)، عبدالحي گرديزي (زَين الاخبار)، عطاملک جويني (تاريخ جهانگشاي) و خواجه رشيد‌الدين فضل‌الله همداني (جامع‌التواريخ) به سامان رسيده است.
در ميان کتاب‌هاي تاريخ عموميِ ايران، چه آنها که به فارسي نگاشته شده، چه آن‌ها که به تازي، رسم معمول بر اين بوده که تاريخ‌نگار فصل آغازينِ کتاب خويش را به شرحِ داستان خلقت و پيدايش نخستين بشر و پادشاه اختصاص مي‌داده و در ادامه به شرح تاريخِ ايران و اسلام از آغاز تا روزگارِ زندگي خويش مي‌پرداخته است. البته در تاريخ‌هايي که به يک دوره يا سلسله تاريخي خاص اختصاص دارد، مؤلف تاريخِ خود را به‌طور معمول با ذکر چگونگي پيدايش و ظهورِ سلسله حکومتي يا دوره تاريخي مورد نظر خويش آغاز مي‌کند.
هنگام استفاده از هر دو نوع کتاب‌هاي تاريخي فارسي، چه آن‌ها که به تاريخ عمومي مي‌پردازد، چه آن‌ها که تاريخ يک دوره يا حکومت يا شخصِ خاص را روايت مي‌کند، به‌ طور کلي با آثار و کتاب‌هايي مفصل و گاه چندمجلدي روبرو هستيم که صفحه‌هاي آن‌ها نام بسياري از افرادِ ريز و درشت و اصلي و فرعيِ يک رويداد تاريخي را بر سفيديِ خود ثبت کرده است. اما در ميان کتاب‌هاي تاريخيِ فارسي آثاري نيز وجود دارد که همه يا بخش زيادي از تاريخ ملّي و دينيِ ايران پيش از اسلام و ايرانِ اسلامي را در تعداد صفحه‌هايي کم و به طور اجمالي روايت کرده، که کتاب «لُبّ التواريخ» يکي از همين آثار است.
** لُبِ تاريخ ايران را در يک کتابِ کوچک بخوانيد
«لُب» يعني خالص، برگزيده، خلاصه و مغزِ هر چيزي. اين «لُب» همان است که در اصطلاح عاميانه گاه به غلط آن را به شکل «لُپِ مطلب» به کار مي‌برند؛ در حالي که درستِ آن «لُبِ مطلب» است، يعني اصل و خلاصه مطلب يا جان و مغزِ کلام. به هر روي يکي از آثارِ تاريخي زبان و ادبيات فارسي، کتابي است به نام «لُبُّ التواريخ» که آن را امير يحيي بن عبداللطيف قزويني در فاصله سال‌هاي 944 تا 957 هجري قمري در عهد پادشاهي شاه طهماسب صفوي نگاشته است. وي اين کتاب را به فرمان بهرام ميرزا، فرزند شاه اسماعيل صفوي، تأليف کرده است.
اين کتاب که با زباني ساده و روان و اغلب دور از صنعت‌پردازي‌ لفظي و معنوي نگاشته شده، داراي چهار «قِسم» يا بخش است که هر کدام از اين چهار قِسم، خود چند فصل دارد. قِسم نخست: در بيان احوال حضرت پيغامبر (ص) و امامان معصوم (ع). اين بخش داراي دو فصل است.
قِسم دوم: پادشاهان پيش از اسلام. اين بخش چهار فصل دارد درباره پيشداديان، کيانيان، ملوک طوايف و ساسانيان.
قِسم سوم: پادشاهان پس از اسلام. بخش سوم داراي سه مقاله است که اين مقاله‌ها مي‌پردازد به کساني که پس از وفات حضرت پيغامبر (ص) حکومت کردند؛ حکومت بني اميه؛ و دوران حکومت بني عباس. در اين بخش همچنين در باب‌ها و فصل‌هايي جداگانه، به شرح روزگار خاندان‌ها و سلسله‌هايي که از عهد بني عباس تا پيش از آغاز صفويه، به صورت مرکزي يا محلي در ايران حکومت کرده‌اند، پرداخته شده که از ميان آن‌ها مي‌توان از سلسله‌هاي طاهريان، صفاريان، سامانيان، غزنويان، غوريان، آل بويه، سلجوقيان، خوارزمشاهيان، اتابکان، مغولان و تيموريان و نيز حاکمان محلي چون آل چوپان و آل مظفر نام برد.
قِسم چهارم: اين بخش به تمامي اختصاص دارد به يادکرد شاهان سلسله صفويه. مؤلفِ اين کتاب خود بيان کرده که مقصود اصلي او از تأ‌ليفِ «لُبّ التواريخ»، توصيف و انتشار مناقب و کارها و آثارِ نيک شاهان صفوي بوده است. («لُبُّ التواريخ»، به تصحيح مير هاشم محدث، صفحه 22).
با نگاه به همين فهرست فشرده و مختصر، مي‌توان دريافت که محتواي اين کتاب، تاريخ ايران را از زمان پادشاهيِ نخستين شاه، يعني کيومرث تا روزگار صفويه (عهد شاه طهماسب صفوي) روايت مي‌کند. در کنار اين، «لُبُّ التواريخ» همچنين تاريخ اسلام را از زمان حضرت رسول اکرم (ص) تا پايان حکومت بني ‌عباس تعريف کرده است؛ و همه‌ اين تاريخِ دور و دراز را يحيي بن عبداللطيف قزويني در کتابي کم ورق گردآورده که نسخه چاپي امروزينِ آن، 282 صفحه دارد (متن اصلي کتاب بدون درنظر گرفتن مقدمه مصحح).
** کتاب‌هايي که مؤلفِ «لُبّ التواريخ» از آن‌ها بهره برده است
همچنان‌که مصححِ «لُبّ التواريخ» اشاره کرده، يحيي بن عبداللطيف قزويني به احتمال کتاب خود را در سال 944 آغاز کرده و در سال‌ 948 به پايان رسانده؛ اما با توجه به اشاره‌هاي متن، بايد گفت که وي پس از پايان کارِ تأليف، تا سال 957 کتاب را اصلاح و بازبيني مي‌کرده است. به هر روي آنچه آشکار است، اينکه اين اثر، کتابي است متعلق به دوره صفويان؛ و تا پيش از صفويه، کتاب‌هاي تاريخ بسياري پديد آمده بودند که مؤلف «لُبّ التواريخ» نيز از تعداي از آن‌ها سود برده است. از جمله آثاري که قزويني در تأليف «لُبّ التواريخ» آن‌ها را پيش چشم داشته و با ذکر نام به آن‌ها ارجاع داده، کتاب‌ها زير است:
«نظام التواريخِ» قاضي بيضاوي، «سني ملوک الارض و الانبيا» از حمزه حسن اصفهاني ، «مرصاد العبادِ» نجم دايه، «جامع التواريخِ» خواجه رشيدالدين فضل‌الله ، «روضه الصفا» از ميرخواند، «عيون التواريخ»، «ظفرنامه» يزدي، «تاريخ گزيده» حمدالله مستوفي ، «مرآت الجنان» يافعي و «صفوت الصفا». (پيشين، صفحه 10 و 11)
از ويژگي‌هاي کتابِ «لبّ التواريخ» يکي آن است که مؤلف که ذوق شعر دارد، در ميان مطالب گوناگون کتاب بيت‌هايي را به فراخور متن آورده است. براي نمونه در پايان فصل اول کتاب که به شرح اجمالي روزگار حياتِ حضرت محمد مصطفي (ص) اختصاص دارد، اين سه بيت را آورده است:
«تا شبِ نيست روز هستي زاد / آفتابي چو او ندارد ياد
فيض فضل خداي، دايه‌ي او / فرّ پر هماي، سايه‌ي او
اوست نقدينه خزانه جود / همه عالم طفيل و او مقصود» (پيشين، صفحه 31)
** روايت مختصر تاريخ ايرانِ پيش از اسلام از پيشداديان تا ساسانيان
روايت قزويني از تاريخ پيغامبر اکرم (ص) و روزگار امامان معصوم (ع) در 22 صفحه‌ چاپي ثبت شده و پس از آن، وي به معرفي مختصرِ «پيشداديان»، نخستين سلسله تاريخِ باستاني – اسطوره‌ اي ايران پرداخته است. سلسله پيشداديان با کيومرث که برخي او را آدمِ نخستين مي‌دانند آغاز مي‌شود؛ در واقع کيومرث نخستين پادشاه است. در «لُبّ التواريخ» درباره کيومرث آمده است:
«بعضي از مورخان او را `آدم` مي‌خوانند و بعضي او را از نسل سام بن نوح، عليهماالسلام، مي‌دانند؛ و قاضي بيضاوي در کتاب نظام التواريخ ترجيحِ اين قول نموده [يعني اين نظر را ترجيح داده و برگزيده است] و بعضي گفته‌اند [کيومرث] `آدم` نيست اما پيش از نوح بوده و از نسل شيث بن آدم است؛ حقيقتِ آن ايزد متعال مي‌داند. به همه قول، پيش از او پادشاه نبوده [يعني طبق نظر همه نخستين پادشاه، کيومرث بوده]. مُقام [جايگاه] او در غارها بوده و پوست حيوانات پوشيدي [= مي‌پوشيد]. در آخر عمر عمارت ساخت و خانه کرد و شهر از آن پيدا گشت [يعني کيومرث ابداع‌گر شهر بود]؛ و کيومرث را هزار سال عمر بود اما سي سال پادشاهي کرد. از آثار او بعضي از اصطخر فارس و دماوند و بلخ است». (پيشين، صفحه 46)
اين يک بند مختصر و بسيار موجز، همه آن چيزي است که قزويني در معرفي سرسلسله پيشداديان در کتاب خويش آورده است.
مؤلف «لُبّ التواريخ» پس از يادکرد کيومرث، دَه شاه پيشدادي ديگر را نيز معرفي کرده و به اختصار از شاهاني چون هوشنگ و طهمورث و جمشيد و ضحاک و فريدون و منوچهر نيز سخن گفته است.
پس از شرح مختصرِ روزگار پيشداديان، مؤلف به يادکرد شاهان کياني، همچون کيقباد و کي‌کاووس و کيخسرو و لهراسب پرداخته و ماجراي اسکندر و حمله‌اش به ايران و کشته شدن دارا پسر داراب را بازگو کرده و آن‌گاه بر سر تاريخِ «ملوک طوايف» يا همان سلسله اشکاني شده است.
بايد يادآور شد که «پيشداديان» و «کيانيان» نام دو سلسله آغازينِ تاريخ اساطير ايران است که در کتاب‌هاي بسياري، از جمله «شاهنامه» فردوسي شرح دوران حکومت آنان بيان شده است. برخي از پژوهشگران بر اين باورند که تاريخ پيشداديان و کيانيان در موارد بسياري منطبق است با دو سلسله تاريخي «مادها» و «هخامنشيان».
در کتاب «لُبّ التواريخ» آخرين پادشاه اشکاني «اردوان بن نرسي بن نرسي بن گودرز» است که در جنگ با «اردشير بابکان» شکست مي‌خورد و همين شکست است که موجب انقراض اشکانيان (ملوک الطوايف) و روي کار آمدن ساسانيان مي‌شود.
به طور کلي مؤلف «لُبّ التواريخ» فصل مربوط به اشکانيان را بسيار بسيار موجز نگاشته است؛ به‌گونه‌اي که در معرفي هر يک از شاهان اين سلسله بيش از يک يا دو خط مطلب ننوشته که اين مختصر نيز به‌ طور عمده اختصاص دارد به نام و نسبِ پادشاه و مدت حکمراني وي. اما برخلاف اين فصل، يحيي بن عبداللطيف قزويني فصل ساسانيان را به ‌نسبت مفصل‌تر ترتيب داده و در شرح دوران حکومت بسياري از پادشاهانِ اين سلسله، از جمله اردشير بابکان، شاپور اول، بهرام اول، شاپور ذوالاکتاف، بهرامِ گور، انوشيروان، هرمز پسر انوشيروان (هرمز چهارم)، خسرو پرويز و يزدگرد سوم، شرح بيشتري داده و برخي حوادث دوران پادشاهي آنان و نيز برخي حکايت‌هاي تاريخي و تعليمي را بيان کرده است.
** پند گرفتن بهرام گور از ماجراي سگِ مرد چوپان
از جمله حکايت‌هاي جالبي که مؤلف «لُبّ التواريخ» در فصل مربوط به ساسانيان آورده، ماجرايي است پندآموز که در دورانِ پادشاهي بهرامِ گور رخ داده است. يحيي بن عبداللطيف قزويني آورده است:
«زمان او [يعني بهرام گور ساساني] زمان عشرت و طرب بود. مردم تا نيم‌روز به کسب مشغول بودندي و نيمه‌ ديگر به عشرت. کارِ مطربان رواجي عظيم گرفت. بهرام گور از هند دوازده هزار لوري [= کولي، نوازنده و خواننده دوره‌گرد و غربتي] به جهت مطربيِ مردم بياورد و نسل ايشان هنوز مطربي مي‌کنند. بهرام به عشرت مشغول بود و کارِ مُلک به وزير گذاشته بود [يعني اداره مملکت را به وزير سپرده بود]. وزير، ولايت خراب کرد و لشکر را مرسوم [= مقرري و جيره‌ي نقدي] نداده بود. بهرام روزي بر سبيلِ شکار بيرون رفت. بر در خيمه‌اي، چوپاني سگي را از درخت آويخته بود. [بهرام] موجب پرسيد. گفت: اين سگ بدين گله‌ من معتمد بود؛ ناگاه نقصان در گله [پديد] مي‌آمد و موجب معلوم نمي‌شد. متفحص شدم [= بررسي کردم]؛ اين سگ با ماده گرگي اُلفت گرفته بود و با او درساخته و گرگ، گوسفندان را تلف مي‌کرد. بهرام از اين سخن متنبه شد و متفحصِ احوالِ وزير گشت. [وزير] گناهِ بي‌شمار داشت، او را سياست [= مجازات] کرد». (پيشين، صفحه 70)
** «لُبّ التواريخ»؛ راهي ميانبر براي آشنايي با سلسله‌هاي تاريخي ايران
همچنان‌که پيش از اين اشاره شد، کتاب «لُبّ التواريخ» يک دوره تاريخ مختصر و موجز ايران از نخستين پادشاهِ اساطيري تا روزگار شاه طهماسب صفوي است؛ از اين‌رو کتابي است مناسب براي دانشجويان و علاقه‌منداني که مي‌خواهند در اندک زماني ضمن مرورِ تاريخِ ايران، اطلاعاتي کلي درباره پادشاهان گوناگون و حوادث تاريخيِ روي داده در دوره‌هاي مختلف به دست آورند.
در «لُبّ التواريخ» دورانِ پرماجراي سلسله‌هاي طاهريان، صفاريان، سامانيان، غزنويان، آل بويه، سلجوقيان و خوارزمشاهيان و مغولان به شکلي خلاصه معرفي شده است. براي نمونه، مؤلفِ اين کتاب همه‌ تاريخِ روزگار حکمرانيِ سلطان محمود غزنوي و پسرش ، مسعود، را در يک و نيم صفحه بازگو کرده است و اين درحالي است که بيهقي در شرحِ وقايعِ عهد پادشاهي اين دو سلطان، کتابِ معظم «تاريخ بيهقي» را پديد آورده است.
** امانت‌داري مؤلف
از ديگر ويژگي‌هاي تأليفِ يحيي بن عبداللطيف قزويني آن است که وي تا جايي که مي‌توانسته، کوشيده تاريخ‌ِ وقايع، اعم از به تخت نشستنِ پادشاهي يا ميلاد و وفاتِ او يا تاريخ يک رخداد مهم را با ذکرِ سال و گاه ماه و روزِ آن ذکر کند.
مؤلف اين کتاب همچنين هر جا مطلبي را از منبعي ديگر ذکر کرده، نام منبع را آورده و بدين شکل امانت‌داري خود را نشان داده است. به مَثَل در ذکر وقايع دوران هلاکوخانِ مغول آورده است که هلاکو بعد از کشت و کشتارِ اسماعيليه و فتح قلعه‌هاي آنان، رو به جانب بغداد نهاد تا بساطِ خلافت خليفه عباسي را براندازد «و چون به کردستان رسيد، غارت و قتل عام فرمود [= دستورِ قتل عام داد] و چون به بغداد رفت، `مستعصمِ` خليفه بعد از محاربات [= جنگ‌ها] به خدمتش رسيد و بعد از دو روز با چهار پسر در سادس صفر سنه‌ي ستّ و خمسين ستّ مائه [= در ششم صفر سال 656] به قتل آمد و در بغداد غارت و قتل عام رفت. در تاريخ `مرآت الجنان` مذکور است که در بغداد هزار هزار و هشتصد آدمي در اين فتنه کشته شدند». (پيشين، صفحه 168)
** ذکر چگونگيِ وفات شاه اسماعيل صفوي
مفصل‌ترين بخش کتابِ «لُبّ التواريخ»، قِسمِ چهارم و پايانيِ آن است که اختصاص دارد به بيان احوال روزگار شاه اسماعيل صفوي و نيز بخشي از ايامِ سلطنت شاه طهماسب صفوي. يحيي بن عبداللطيف قزويني که خود در اين روزگار مي‌زيسته، اين بخشِ آخرِ کتاب را با شرح بيشتري نوشته است، به‌گونه‌اي که در يادکردِ حوادثِ روزگار شاه اسماعيل ، جنگ‌هاي گوناگونِ اين پادشاه را با ذکر تاريخ شرح داده و حتي از صاحب ‌منصبانِ لشکرِ صفوي که در نبردهاي مختلف حضور داشتند نيز نام برده و تاريخ وفات يا شهادتشان را هم ذکر کرده است.
صاحبِ «لُبّ التواريخ» در شرح چگونگي وفات شاه اسماعيل آورده است:
«و حضرت اعلي [يعني شاه اسماعيل صفوي] در اين سال [منظور سال 930 ه. قمري است] به جهت شکارِ اسبِ [صحرايي] به جانب شکي [= شهري از ايران در ناحيه قفقاز که امروزه جزو کشور آذربايجان است] ميل فرمودند و بعد از نيل مقصود و مراجعت از آنجا، در حدود سراب مزاج همايون از اعتدال به اعتلال [= بيماري] کشيد و چند روز مرض متمادي شد و اطباي حاذق تشخيص به حصبه کرده بودند. هر چند علاج و سعي بيش کردند، فايده نداد و روز به روز خستگي اشتداد مي‌يافت و چون جاذبه‌ داعيِ [= دعوت‌کننده] يا ايتها النّفسُ المطمئنه اِرجعي الي ربکِ راضيه، غالب بود و ارواح مقدسه انبيا و ائمه هدي حضور حضرتش را طالب، در صباح [= بامداد] روز دوشنبه نوزدهم رجب سنه‌ي مذکور [يعني سالِ ياد شده] جهان فاني را وداع کرده، به سراي جاوداني و نعيم باقي انتقال فرمودند و حظاير قدس [= بهشت] را بر مجالس انس اختيار نمودند. انّالله و انّا اليه راجعون. نظم:
دريغ آن شهنشاه صاحبقران / جَمِ تاج‌بخشِ ممالک‌ستان
دريغ آن که ديگر نبيند سپهر / نظيرش در آيينه‌ي ماه و مهر
و نعشِ مورد الانوار آن حضرت را در شب سه‌شنبه، بيستم ماه مذکور... به دارالارشاد اردبيل فرستادند و در حظيره‌ي مقدسه‌ي [= مقبره] صفويه مدفون ساختند. عمر شريفِ آن حضرت سي و هشت سال بود و مدت سلطنتش بيست و چهار سال». (پيشين، صفحه 289)
** نسخه‌هاي کتابِ «لُبّ التواريخ»
بنابرآنچه ميرهاشم محدث، مصححِ «لُب التواريخ»، در مقدمه اين کتاب آورده است، اين کتاب تاکنون چندين بار در ايران و خارج از ايران چاپ شده است. نخستين چاپ اين اثر به کوشش سيد جلال‌الدين طهراني و به همت مؤسسه خاور در 1314 خورشيدي منتشر شده و چاپ دوم آن نيز به خط مرحوم محمدباقر نيرومند و به همت نشر بنياد و گويا در 1363 نشر يافته است.
اين کتاب همچنين در سال‌هاي 1927 و 1960 به زبان فرانسوي و لاتين ترجمه و منتشر شده است.
چاپِ آخر اين کتاب نيز با تصحيح ميرهاشم محدّث و به همت انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي در سال 1386 منتشر شده است. اين چاپ بر اساس سه نسخه خطي به تاريخ‌هاي 968، 975 و 1010 هجري قمري تصحيح و روانه بازار شده است.
* ارجاع‌هايي که به متن کتاب داده شده، براساس همان نسخه‌اي است که با تصحيح جناب محدث و به همت انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي منتشر شده است.
** خبرگزاري ايرنا بر آن است که گنجينه آثار ادب فارسي را بازمعرفي نمايد، تا با آگاهي‌افزايي نسبت به داشته‌هاي ارزشمندمان، در راه آشتي دوباره مردم سرزمينمان با کتاب‌هاي ارزشمند ادبيات کهن فارسي قدمي برداشته باشد.
بدين منظور، هر نوبت يکي از متن‌هاي کهن ادبيات فارسي در سلسله نوشته‌هايي با عنوان «آشتي با ادبيات فارسي» به طور اجمالي معرفي خواهد شد. پيش از اين در نخستين تا پنجمين شماره از اين مجموعه، کتاب‌هاي «قابوس‌نامه»، «سفرنامه ناصر خسرو»، «مرصادالعباد»، «ورقه و گلشاه» و «سير الملوک» يا «سياست‌نامه» خواجه نظام‌الملک طوسي معرفي شده است و در اين نوبت نيز «لُبّ التواريخ» اثر يحيي بن عبداللطيف قزويني.
ميزگرد و گزارش*3067*1436*گزارش: اميرحسين دولتشاهي*انتشار: داود پورصحت*
انتهاي پيام /*

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۴۷۴۶۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اگر معده درد یا رفلاکس معده دارید، این مطلب را بخوانید

آفتاب‌‌نیوز :

رفلاکس اسید می‌تواند یکی از علائم بیماری رفلاکس معده به مری (GERD) باشد. علائم آن شامل خس خس سینه، سرفه و تنگی نفس است که به عنوان تنگی نفس نیز شناخته می‌شود.

تحقیقات نشان می‌دهد که این بیماری اغلب یک علت زمینه‌ای و گاهی ناشناخته آسم و سایر مشکلات تنفسی است.

زمانی که اسید معده از مری عبور می‌کند، می‌تواند وارد ریه‌ها و گلو شود. آن نواحی را تحریک کند و منجر به مشکلات تنفسی شود، از جمله:

التهاب ریه

اگر اسید در ریه‌ها تنفس شود، می‌تواند باعث التهاب یا تنگ شدن راه‌های هوایی شود و منجر به برونشیت یا ذات‌الریه شود.

تحریک دستگاه تنفسی فوقانی

اگر اسید سیستم تنفسی فوقانی از جمله گلو را تحریک کند، ممکن است ترشح خلط، احتقان قفسه سینه و سرفه را تجربه کنید.

علاوه بر این می‌تواند علائم آسم را برای افرادی که هر دو بیماری را دارند ایجاد کند. اگر رفلاکس اسید درمان نشود، می‌تواند عوارض زیادی ایجاد کند، به ویژه در افرادی که چندین بار در هفته آن را تجربه می‌کنند.

شرایط تنفسی

رفلاکس اسید درمان نشده یا رفلاکس اسید یکی از علل شروع آسم بزرگسالان است. همچنین می‌تواند باعث عفونت سینوسی، زخم و آسیب ریه ناشی از برگشت اسید به ریه‌ها شود.

مشکلات مری

رفلاکس اسید آسیب زیادی به مری می‌زند، لوله‌ای که غذا را از گلو به معده می‌برد. با گذشت زمان، عبور اسید معده به مری می‌تواند باعث ایجاد موارد زیر شود:

تغییر در پوشش مری

سرطان مری

سختی یا درد در هنگام بلع

تنگی مری

رفلاکس اسید درمان نشده می‌تواند منجر به عوارض دیگری مانند موارد زیر شود:

پوسیدگی دندان

کم خوابی

گلودرد مزمن

چگونه رفلاکس اسید و تنگی نفس را مدیریت کنیم؟

صحبت با پزشک در مورد علائم تنفسی مهم است، به خصوص اگر آسم دارید یا مشکوک هستید که ممکن است به آن مبتلا شده باشید. مدیریت رفلاکس اسید می‌تواند به شما در کنترل و کاهش تنگی نفس کمک کند.

تغییر سبک زندگی و رژیم غذایی

تغییرات سبک زندگی و رژیم غذایی تاثیر قابل توجهی بر افراد مبتلا به رفلاکس اسید دارد.

از خوردن غذا‌ها و نوشیدنی‌هایی (غذا‌های چرب، سرخ شده و تند، کافئین و نوشابه‌های گازدار) که باعث آن می‌شوند خودداری کنید.

دارو‌ها

دارو‌های بدون نسخه و تجویزی می‌توانند به درمان رفلاکس اسید کمک کنند. اگر متوجه شدید که رفلاکس اسید یا تنفس شما به طور ناگهانی بدتر می‌شود، باید با پزشک تماس بگیرید. این امر به ویژه زمانی مهم است که متوجه علائم جدید می‌شوید یا زمانی که علائم موجود شما شروع به تداخل با توانایی شما در انجام فعالیت‌های عادی روزانه می‌کند.

منبع: سلامت نیوز

دیگر خبرها

  • واژگونی مرگبار خودرو در گردنه اسپژ شهرستان سلسله
  • اگر معده درد یا رفلاکس معده دارید، این مطلب را بخوانید
  • میزگرد نگاهی به هشت چالش تاریخی؛ پروژه کوروش درخدمت اسرائیل؟
  • سرگذشت فارسی‌زبانان آسیای میانه /نگاهی به کتاب «تاریخ تاجیکان ورارود»
  • فراخوان سی‌ودومین جایزه جهانی کتاب سال منتشر شد
  • انتقادات پهلوی به قاجاریان به‌خاطر امتیازدادن به بیگانگان!
  • ۴ ویژگی منحصربه‌فرد در کتاب‌های تاریخ شفاهی
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!/ نمادی که می توانست نهاد شود اما نشد
  • کیومرث صابری؛ چگونه «گل‌آقا» و بعد «گل‌آقای ملت ایران» شد؟/ "بنویسید خاتمی، بخوانید ناطق"؛ ناراستی که راست تلقی شد!
  • کتاب تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه نقد می شود